وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

بهمن 99

طبق پیشنهاد بابا تصمیم گرفتیم بعد از جشن تولد یک سالگیت موهاتو کلا کوتاه کنیم البته من زیاد موافق نبودم برای امیر این کار رو نکردیم ولی موهای اهورا نسبت به امیر نازک تر و کمتر بود بالاخره منم راضی شدم روزیکه آرایشگاه رفتیم مثل همیشه خوش اخلاق بودی ولی صدای ماشین اصلاح ترسیدی و خودت رو تو آیینه میدیدی زدی زیر گریه نگم برات که آتیش گرفتم و منم زدم زیر گریه ولی دیگه کاری از دستم برنمیامد و موهاتو زده بودن کلا پشیمان شده بودم ولی دیر بود عمو رضا و زن عمو زحمت کشیدین و یک شب تشریف آوردن و هدیه تولد یک سالگی اهورا رو برامون آوردن ...
30 بهمن 1399

تولد یک سالگی اهورا

دوست داشتم مثل جشن باشکوه تولد یکسالگی امیر که پدر عزیزم زحمت کشید اون جور مراسمی برات برات بگیرم ولی به دلیل وجود کرونا نتونستیم مراسم مفصلی برات بگیریم فقط هدفمون این شد یک روز خاطره انگیز برات به وجود بیاد دایی سهیل عزیز هم حضور نداشت، ولی همه چی عالی بود و کلی هدیه گرفتی و خندیدی و دست زدی ماشاالله قشنگ خودت میتونی رو پاهات وایسی و چند قدم کوچولو هم برداری تازه دست هم میزنی یعنی همه تشویقت کنیم، که کلی ازت فیلم قشنگ هم گرفتیم. بماند به یادگار از تولد گل پسر در کنار همه هدیه های قشنگی که همه زحمت کشیدن و به اهورا دادن امیر که حسابی حسودیش گل کرده بود ی...
12 بهمن 1399
1